دوباره می سرایمت تو را که شاعرا نه ای
بها نه می کند دلم تو را که بی بها نه ای
همیشه چشمهای تو دلیل شعرهای من
میان این همه غزل فقط تو عاشقانه ای
خدا تو را نیافرید مگر برای قلب من
که از تبار صبحی و زلال صادقا نه ای
بخند خنده های تو بها نه ی ترا نه هاست
دلیل هر سکوتی و شروع هر ترا نه ای
تو ضربدر دل منی و حاصل شما غزل
همیشه جذر تو منم تویی که بی کرا نه ای
نهاد بی گزاره ای اگر چه بی خبر ولی
رسیدی و برای من همیشه جاودا نه ای
بگذار بغض هایم سربسته بماند
گاهی سبک نشوم ...
سنگین ترم...!
آنقدر سکوت کن که صدایی که در درونت موج می زند را
بشنوی
آنان که "می" نمی خورند،از آن می هراسند
که افکار پلید خود را در هنگام مستی برملاسازند
؛ولی راست گویان را چه باک از مستی
به تو که فکر میکنم ، بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم ،قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است
آنقدر از خوبی هایش پیش دیگران گفتم
که وقتی سراغش را
میگیرند
شرم دارم بگویم
تنـــــــهــــــایــــــــــــــــــــــــــــم
گذاشت
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت : میتوان گفت که من چلچله لال توام: مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف : سخت محتاج به گرمای پر و بال توام
قبول نکردن توانایی نیست. توانایی در این است که خود را به جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آن ها نگاه کنیم. اگر آن ها را قبول نداریم؛ بتوانیم مثل آن ها حظی را که آن ها از کار خود می برند، برده باشیم. شما اگر این هنر را ندارید، بدانید که در کار خودتان هم چندان قدرت تام و تمام ندارید.
برای خوب دویدن؛ میدان لازم است. انسان قفسه نیست که هر وقت هر دارویی را که بخواهد از یکی از جعبه های معین آن بیرون بکشد.
نیما یوشیج