ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر
چو شمعی سوختم از آتش عشق
مرا آتش به جان بگذار و بگذر
دلی چون لاله بی داغ غمت نیست
بر این دل هم نشان بگذار و بگذر
مرا با یک جهان اندوه جانسوز
تو ای نامهربان بگذار و بگذر
دو چشمی را که مفتون رخت بود
کنون گوهر فشان بگذار و بگذر
در افتادم به گرداب غم عشق
مرا در این میان بگذار و بگذر
به او گفتم حمید از هجر فرسود
به من گفتا جهان بگذار و بگذر
صندلی کنار صندلی ام بگذار!...
همنشینی با تو یعنی...
تعطیل رسمی تمام درد...
جدی نمی دونستم اینقدر مفیدم

ذوقیدم شادی جون
شعر بسیار زیبایی است
چو رفتی دل چه حاجت نزد من باد
دلم بر زیر پا بگذار و بگذر
قشنگ بود
ممنون استاد خیلی زیبا شما شعرو ادامه دادید