
فاجعــــه
یعنى …
آنقدر در تو غــرق
شـــده ام ...
که از تلاقـــى
نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم !!
بخـنــد
هــرچـنــد
غـمـگینــی
بـبخــش
هــرچـنـد
مـسکینـــی
فـرامـوش کــن
هــرچـنــد
دلــگیــــری
زیستن این گــونـــه زیـبـاسـت...
بخنـــد
ببخــش
و فرامـوش کـــن
هــرچـنــد میدانم آســـان نــیســـت...
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
می خواهی کودک باشی
کودک به هر بهانه ای
به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را
بی صدا دفن کنی...

من
اتاق
دیوار
چه واژه های آشنایی
دلم غربت میخواهد...!

دلم می خواد برم یه جایی که هیچ کس منو نشناسه
غریب باشم و تنها.
نیاز دارم به این غربت وتنهایی!