
روزهای که کفش مادرم را می آزمودم
فکر نمی کردم ....
روزی ....
با کفشهای کودکی در رویاهای بزرگی
.....
خواهم دوید
زندگی باور میخواهد...
ان هم از جنس امید...
که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد...
یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز...


ایستادن کسی که زمینش زده اند...
ازکسی که به زورسره پایش نگه داشته اند
زیباتراست...........!!!!!!!!!

می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم اما فاصله ها یمان در ورق جا نشد…
کمی نزدیکتر بیا ٬ می خواهم در تصویر کنار تو باشم…

خـودم را بـا تـو طـنابــ پـیچ مـیکنمــــ ...
لبانـم را بـا داغـی لـبانـت مـیبنـدمــــ ...
عـاشقـانهـــ تـرین گـروگـان گـیری تـاریـخ را ...
بهـــ نـام مـا ثـبت خـواهـند کـرد ...
هیچ انتظاری ازکسی ندارم
هیچی برایم مهم نیست
این نشان دهنده قدرت من نیست!
مسئله خستگی از اعتماد های شکسته است!!!

لحظه های خوب زود به خاطره تبدیل میشن
آرزوها زود عقده میشن
دوست داشتنها زود تموم میشن
عشقها زود خراب میشن
محبتها زود فراموش میشن
آدمها زود عوض میشن خیلی زود....
مراقب خودتون باشین
تو زندگی یاد بگیر منتظر کسی نباشی که اشکاتو پاک کنه
اشک هر کس برای خودش عزیزه
اینو روزگار به من گفته
خدایا من که دستم به اسمونت نمیرسه...تو دستم بگیر و بلندم کن
آنگاه که غرور کسی را له میکنی...
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را له میکنی....
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی....
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری....
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورم را نشنوی....
آنگاه که خدا را می بینی بنده خدا را نادیده میگیری....
دستانت را به سوی کدامین آسمان دراز میکنی تا برای خوشیختی خودت دعا کنی؟؟