همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

به دنبال کسی باش که.....

عکس, تصویر, دانستنی های عشق واقعی، خصوصیات و ویژگی های عاشق واقعی 

 

به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت 

زیبا خطابت کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت

غربت..


من
اتاق
دیوار
چه واژه های آشنایی
دلم غربت میخواهد...!



دلم می خواد برم یه جایی که هیچ کس منو نشناسه

غریب باشم و تنها.

نیاز دارم به این غربت وتنهایی!

 

تنهایی من






 
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر

ستاره کنی
 
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره

 ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش

 کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری

اشک با تو هستم


آه آه

امروز دلم چقدر هوای تو دارد

 

امشب به مهمانی چشمهایم می آیی؟

 

اشک با تو هستم

 

کلام مهربانی...



 

تو را ای چشم یادت هست می‌گفتم
ببین آیات پاک مهربانی را
شقایق را تماشا کن
نظر بر آسمان افکن
فراموشت نگردد کهکشان راه‌شیری، خوشه پروین و پرواز کبوترها
نگفتم من نگاهت مهربان باشد
گره از ابروان بسته‌ات وا کن، نهال دوستی بنشان
تو را ای گوش، یادت هست می‌گفتم، صدای آه می‌آید
نگفتم من سکوت مردمان را هم شنیدن، رسم زیبای‌ست
تو را ای لب، نگفتم من سلامی کن
به لبخندی، گره از ابروان بسته‌ای وا کن
کلام مهربانی را، تو احیا کن

 

 

نگفتم، بوسه‌ای بر دست‌های خسته‌ای بنشان
نگفتم ای رگ گردن، خدایم را سلامی ده
تو را گردن، نگفتم زیر بار حرف ناحق، خم مشو هرگز
تو را ای شانه، من گفتم
که باید تکیه‌گاهی بر سری با گریه‌های نیمه‌شب باشی
تو را ای دست یادت هست می‌گفتم
شکسته بال قمری را دوایی نه
به آبی، تکه نانی، یاکریمی را پذیرا شو
تو نشکن، بازوان سبز و زیبای درخت و قامت گل را
تو را ای دل، نگفتم مهربانی کن
ببخشا، رحم کن، با مردمان زین‌ پس مدارا کن
نگفتم عاشقی، رسم خوشایندی‌ست، عاشق شو!
تو را گفتم، نگفتم، دلبری آیین خوبان است
نگفتم دل اگر بردی، نگاهش دار
امانت‌دار پاکی باش
نگفتم دل شکستن، کار خوبی نیست…

قلب من


شیشه ای میشکند

یک نفر میپرسد

که چرا 

شیشه شکست؟

یک نفر میگوید:

شاید این رفع بلاست

دیگری میپرسد

شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست

هیچ کس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم میپرسم"

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟


Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/

همسفر


همسفر خسته ام از این همه راه

خسته از نای و نی و این همه اه

راه ، تکرار زمان است چرا

همسفر فاش بگو راز چرا

اری از ایینه ها نیست نشان

ان نشان های نهان نیست عیان

اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم

مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم

هوشیارم ز دل ِ خویش چرا

ان که مستم بکند ، نیست چرا

همسفر گرچه رهایم کردی

راست گو ، ره به کجا اوردی

نکند باز به من می خندی

زین که پروانه شدم می خندی

خنده کن تا که منم سوز شوم

بنواز تا که منم کوک شوم

ره به تنهایی من می گرید

همسفر ، باش ، دلم می گرید

خُنک ان روز که اندر پیش است

دل ِ زهر خورده ی من در نیش است

باش تا سایه ای بر من باشی

وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی