همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

نقاشی


من می توانم 

جای سیگار نقاشی بکشم

با دوغ مست کنم 

با وسایل خانه تمام شب را تانگو برقصم

و به جای تو

بالشتک دوران کودکی ام را در آغوش بگیرم

تو برای فراموش کردن کسی که بی نظیر 

دوستت داشت

چه خواهی کرد؟





از دوست داشتن تا ......



باور آدمهای ساده را خراب نکن آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند

و اگر بی معرفتی ببینند قهر نمی کنند ... میمیرند

مرگ پروانه ها را آیا دیده ای ؟ پروانه ها با یک تلنگر می میرند ! 
...........


گاهی وقتها اونقدر تا ته دوست داشتن می ری واسه یه نفر که اصلا" گم می شی وسط اون همه سلول عاشقی. خیلی حسِ قشنگیه.  گم شدن در خود و پیدا شدن در دیگری،

لذت داشتن


فاصله زیاد هم بد نیست

گاهی نبودن ها ،نداشتن ها 

محبوب ترند

من کسی را می شناسم که نمی بینمش

نیست

اما به رگ و ریشه ام چسبیده

تکان می خورم تکان می خورد

می روم می رود

می آیم می آید

هر وقت دلم می گیرد

این جاست 

وسط ِ ریخت و پاشِ ذهنم

طوری که می توانم از بودنش کام بگیرم

همان گونه که دلم می خواهد

مثل دوچرخه ای که دوستش داشتم ،

خواب می دیدمش،

 دختر همسایه سوارش می شد ،

اما......

بی آن که شبیه به من، لذتش را ببرند

بگذارید آن که نیست نباشد

و به اندازه ی آهی که ته دل می ماند

عزیز بماند


باران باش


 


باران باش ، همین برای هفت پشت روئیدن گل کافیست


گاهی آدم باید در حاشیه ی زندگی دیگران قرار بگیرد حتی اگر در متن قلبشان  باشد. اصلا" چه اهمیت دارد...

  من می دانم


 برای بودن باید بارید ... 


سبک شد ه ام

 


گویی سبک شده ام


بی هیچ پر و بالی 

رها 

افتاده در بالش باد

قدر تسکین تمام ِ دردها

لبخند می زنم

این خاصیت ِ هوش و حواسی ست

که تو در‌آن می جُنبی