نگاه کن !چه زیاد و چه زود دل بستم
به گل ،به می ، به عود ، دل بستم
سکوت کهنه ی تبعید و ناله ی زنجیر
به هر صدا که تو را می سرود دل بستم
و من که معنی وهم شب و عدم بودم
به چشم های تو -یعنی وجود -دل بستم
به خانگاه و به معبد ،به آسمان و سکوت
به هر چه عقل مرا می ربود دل بستم
ستون ستون ،غم تو شد مقیم شهر دلم
وزید بغض و به زاینده رود دل بستم
چه اعتراف غریبی ست این که سی و سه سال
به هر کسی که شبیه تو بود دل بستم
آخه زاینده رود که دیگه خشک شده به چی چیش دل بستی جانم؟بیا به خودم دل ببند که دلدارِ خوبیم جونِ تو
ای بابا شادی جون اون موقع که من زاینده رودو دیده بودم وبهش دل بستم پر آب بود حال دیگه الان بی آب شده خبر ندارم من فقط پر آبیش یادمه
خیلی خیل قشنگ بود لطفا بنویسید از کیه
مرسی
سلام آقا مهدی من نمی دونم این شعر از کیه
سلام دوست خوبم.این شعر زیبا از دکتر سید عبدالحمید ضیایی شاعر/فیلسوف معاصر است .از ایشان کتاب های متعددی به چاپ رسیده است.از جمله مجموعه شعرهای در تناسخ کلمات و لیلی های لیبرال.این شعر از مجموعه لیلی های لیبرال است.موفق باشید.
ممنون عزیزم از اینکه اطلاع رسانی کردی . شعر بسیار زیبایی دوست داشتم ببینم از کیه چون احساس می کردم شاعرش سرودههای زیبایی دارد .زیباترین بیت آن :
به چشم های تو _یعنی وجود دل بستم