همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

می خواهم برگردم به روزهای کودکی..............

  

 


می خواهم برگردم به روزهای کودکی


آن زمان ها که :


پدر تنها قهرمان بود . 


عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد 


بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... 


بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . 


تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. 


تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود 


و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!

نظرات 6 + ارسال نظر
شادی شنبه 27 آبان 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

از هیچ کارِ بچگی ام ؛پشیمـــان؛نیستم!!!
جــز!!!
آرزویِ ؛بزرگ؛ شدنـــــم...

سلام عزیزکم
آخ گفتی منم خیلی پشیمانم که بزرگ شدم دلم می خواد برگردم به همون دوران برگردم بازم تو منو مسخره کنی بازم با رویا بهم بخندی بازم بیام دنبالت مامانت منو با خشم نگاه کنه ومن ازش بترسم خدایش خیلی از مامانت می ترسیدم ولی الان به نظرم از مادر خودمم مهربونتر وبا ایمان تره

حسین شنبه 27 آبان 1391 ساعت 01:01 ب.ظ http://myimmortalbeloved.blogsky.com

البته لاله خانم
یادتون رفت که اذیت های
رویا خانم و شادی جان رو هم
بیارید تو لیست تون

آره استاد به خدا هرچی یادمه فقط شادی ودلخوشیه که شما لطف کردید وبرام ذکر کردید ممنون که اینقدر نکته سنج هستید ممنون استاد

شادی شنبه 27 آبان 1391 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

چیه بابا میبرینو میدوزین واسه خودتون؟
حالا لاله جان خیاطه شما دیگه چرا استاد؟
کدوم اذیت؟کدوم ناراحتی؟
بابا این لاله یِ ما خودشو زده به موش مردگی
اینجوری نگاش نکنینا دوبرابرش زیرِ زمینه
آخیـــــــــــــــــــش دلم اسپیلت شد (فن آوریه دیگه چه کنیم)

ای جان شادی جونم خوش به حالت که دلت اسپیلت شده من که از درون دارم می سوزم ونمی دونم چیکار کنم که این دلم خنک بشه فقط از خدا خواستم که خودش جواب این دل شکستمو بده
ای بابا بزار یکم ازمون تعریف کنند ببین حسودی نکن اینطوری که تو واکنش نشون می دی وای به من اگه عزیز ترین بفهمه که باید از ین شهر برم

شادی شنبه 27 آبان 1391 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

حق داره خوب بنده خدا

بعله حق با ایشان است من منکرنمی شم

شادی یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 01:10 ق.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

دوشنبه تِلِب شیم خونه رویا؟دلم تنگیــــــــــده خیلــــــــــی

چه عجب خانمی دلت آمد از پیش لبتابت بلندشی باشه بریم خبر بده بهش

شادی یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

واه واه باز دیگ به ... میگه .... سیاه
خانومی تو دیگه چی میگی که نوبت به بقیه نمیدی
طفلی بچم محمد نالانه از دستت
الهـــــــــــی خاله قربونِ اون تیپش
در ضمن هماهنگیها شده شمام اکـــــــی بدی خلاص ندیَم ما رفتیم

چی باز دور برداشتی مثل اینکه پشتت محکمه من از صبح درگیر عزاداری بودم خانمی اصلا پای کامپیوتر نیامدم
ممنون که هماهنگ کردی ایکاش خونتون طبقه اول بود آخه من می تونستم مچتو بگیرم تقریبا هر شب از جلوی خونتو رد میشم واون موقع بهت میگفتم کی بیشتر میشینه

چه خبر بابا این پست آخری من نذاشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد