همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

به مناسبت از دست دادن روشندل مهربانم جمشید حیدری

تورا برای آخرین بار در حالی دیدم که در دل جنگلی زیبا وپیچ در پیچ وودر کنار رودخانه ای به زیبایی تمام رودهای قشنگ دنیا ودر بالاترین 


وخوش آب و هواترین منطقه شمال اما در دل خاک نمناک باران دیده ....

برای از دست دادنت رنج کشیدم  ......

ولی می دونم ارزش رنج کشیدن رو داری رفتی، اما، رشته محبت تو بین مان گسسته نشد 

برام قابل باور نیست نمی دونم چقدر طول میکشه نبودنت را باور کنم ولی مطمئنم تو بهشتی دلیلم اینه امروز حتی یک نفرو هم ندیم ازت بد بگه همه از خوبیهات می گفتند واز اینکه چقدر مظلوم بودی 

مطمئنم تو اون دنیا چشمان نابینایت بینا شده والان می تونی همه رو ببینی امیدوارم  تونسته باشم سنگ صبورت باشم ..

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 08:47 ق.ظ http://www.myimmortalbeloved.blogsky.com

سلام و درود
عید فطر بر شما مبارک
نماز روزه تون قبول باشه انشاءاله
ببخشید سر نزدم مسافرت بودم
پستای قشنگی هم گذاشتید

سلام استاد روزه نمازهای شماهم قبول درگاه حق ممنونم شما همیشه به من لطف دارید

Mr PACT یکشنبه 20 مرداد 1392 ساعت 10:38 ق.ظ

میثاق جان این متنو در حالی براش نوشتم که صفحه کلید پر شده بود از اشکهای پی در پی من هنوز تو بهت بسر می برم تا به حال هیچ خبر مرگی اینقدر منو منقلب نکرده بود
این عزیز توی تلفن خونه بیمارستان کار می کرد با این حال هیچ کدوم از دکترا نتونستند قلب از تپش ایستادشو بر گردونند امروز کل پرسنل بیمارستان اومده بودنند همه گریان دقت کرده بودم تو جمعیت همه افسوس رفتنشو می خوردند انسان عجیبی بود درک بسیار بالای داشت ارتباط بسیار صمیمانه ای داشتم می دونی هنگم واسه چی ؟ آخه چند هفته پیش از جلوی بیمارستان رد شدم خیلی خسته بودم ولی انگار یک انرژی منو می کشوند به طرف اتاقش با خودم می گفتم باشه بعدا می رم می بینمش چندین بار رفتم تا در وردی برگشتم ولی باز اون انرژی منو هل می داد به طرف اتاقش آخر موفق شد من رفتم باهاش صخبت کردم ولی اصلا فکر نمی کردم این آخرین دیدارمون به صورت رودر رو است خسته بود روزه هاشو بدون سحری تمام وکامل گرفته بود صبح روز عید تمام کرد

شادی دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خدا به اعظم صبر بده طفلک

انشاالله نمی دونی چکار می کرد

همیشه توی عزاداری ها من به این موضوع فکر می کنم که اگه من به جای اون مرده بودم مردم چکار می کنند ؟ ولی به این نتیجه رسیدم که هنوز واسه یه آدم خوب بودن خیلی کم کار کردم وهیچ وقت نمی تونم مثل جمشید باشم اون تمام وقتشو واسه خدمت کردن به مردم فامیلا گذاشته بود

شادی دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

یه “دوستت دارم”هایی هم هست …
میدونی دروغه ها …
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!

آخ گفتی عزیزم میدونم چی میگی این قلب بیشعور من هم از این کارها زیاد می کنه

Mr PACT دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 03:53 ب.ظ


تصور از دست دادن دوست خوب سخته چه برسه...
خدا رحمتشون کنه...

نمی دونی چقدر به من سخت گذشت هروقت یادم میاد توی دلم آشوبی برپا میشه که نگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد