همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

آتش عشق


مرا با سوز جان بگذار و بگذر

اسیر و ناتوان بگذار و بگذر

 

چو شمعی سوختم از آتش عشق

مرا آتش به جان بگذار و بگذر

 

دلی چون لاله بی داغ غمت نیست

بر این دل هم نشان بگذار و بگذر

 

مرا با یک جهان اندوه جانسوز

تو ای نامهربان بگذار و بگذر

 

دو چشمی را که مفتون رخت بود

کنون گوهر فشان بگذار و بگذر

 

در افتادم به گرداب غم عشق

مرا در این میان بگذار و بگذر

 

به او گفتم حمید از هجر فرسود

به من گفتا جهان بگذار و بگذر


حمید مصدق
نظرات 3 + ارسال نظر
Mr PACT یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 12:26 ق.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

شادی دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 01:31 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

صندلی کنار صندلی ام بگذار!...
همنشینی با تو یعنی...
تعطیل رسمی تمام درد...

جدی نمی دونستم اینقدر مفیدم
ذوقیدم شادی جون

حسین دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 10:08 ق.ظ http://www.myimmortalbeloved.blogsky.com

شعر بسیار زیبایی است

چو رفتی دل چه حاجت نزد من باد
دلم بر زیر پا بگذار و بگذر

قشنگ بود

ممنون استاد خیلی زیبا شما شعرو ادامه دادید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد