همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

حمید مصدق و سیب باغچه همسایه

تو به من خندیدی و نمی دانستی



تو به من خندیدی و نمی‌دانستی 
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم 
باغبان از پی من تند دوید 
سیب را دست تو دید 
غضب‌آلود به من کرد نگاه 
سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک 
و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام 
خش خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم 
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت 

پاسخ فروغ فرخ زاد به حمید مصدق 

من به تو خندیدم 
چون که می‌دانستم 
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی 
پدرم از پی تو تند دوید 
و نمی‌دانستی باغبان باغچه همسایه 
پدر پیر من است 
من به تو خندیدم 
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و 
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک 
دل من گفت: برو 
چون نمی‌خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ... 
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام 
حیرت و بغض تو تکرارکنان 
می‌دهد آزارم 
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم 
که چه می‌شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

 

نظرات 4 + ارسال نظر
Mr PACT جمعه 6 دی 1392 ساعت 01:08 ق.ظ http://MisagheTanha.blogsky.com

شادی شنبه 7 دی 1392 ساعت 10:46 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

واسه همین ما تو باغچه مون سیب نکاشتیم دیگه همه باهاش مشکل دارن اون از حوا اینم آق حمیدِ مصدقو فروغ خانوم

خیال بر داشته شادی جون آق مصدق سیبی چیده که تو باغچه دختر همسایه بوده و با پرچینای دورو برش
اون دیوار بلند ی که دور خونتون کشیدی اگه سیبم بکاری کسی بهش نگاه نمی کنه
اگه حصارهای دورو برتو برداری بدون اینکه سیب بکاری زیبایهای درونت نمایان میشه

شادی یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 01:13 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

زیبایی هایِ برونو درونم هویداست عزیزم ما فقط حصار کشیدیم کسی دست درازی نکنه جانم

اینـــــــــــــــــــــــــــــــــه

خوشت اومد خودشیفتگی رو نازنینم؟

خوب خودمو تحویل گرفتم یانه؟

چی شد پس پاسخ من چی شد باور کن شادی جون من جوابتو داده بودم امان از دست این بلاگ اسکای داره در امانت هم خیانت می کنه

شادی یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 11:48 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

آن روزهـــا که با " تــــــــــــو " بودن برایـــم آرزو بــود تــــــمـــام شـــد !

امـــــــروز با " تــــــــــــو " بــــودن یا نبــــودن برایــــم فرقــــی ندارد ...

ســــیگار باشــــد ...

یــــکــــ خــیابــــان ...

بــــــــرفــــ هــــای زمســــتانی کوچــــه پــــس کوچــــه هــــا ...

مــــن مــــیروم تــــا دود کنــــم هســــــــتی ام را .

نرو شادی چان یه روزی دلش واسه مهربونیات تنگ میشه آرزو می کنه که با تو باشه


خیلی خیلی قشنگ بود عزیز دلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد