همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

موفقیت



جاده ی موفقیت سر راست نیست

پیچی وجود دارد به نام شکست

دور برگردانی به نام سردر گمی

سرعت گیر هایی بنام دوستان

چراغ قرمز هایی بنام دشمنان

چراغ احتیاط هایی بنام خانواده

تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل

اما اگر یدکی بنام عزم داشته باشید

موتوری به نام استقامت

و راننده ای بنام خدا

به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد . . .


 

امتحان کنید



روی نقاط رنگی روی بینی در عکس تمرکز کنید، تا ۳۰ بشمارید، حالا به دیوار یا سقف سفید رنگ یا هر جایی که سفید یکدست باشد نگاه کنید و شروع به پلک زدن کنید.
تبریک! شما فقط بامغزتان یک نگاتیو را ظاهر کردید

معرفی کتاب (پا ئولو کو ئیلو )

رمان دیگری از پائولو کوئیلو نویسنده مشهور جهانی


دانلود کتاب رمان ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

ورونیکا، دختر جوانی‌ که‌ به‌ دنبال‌ مرگ‌ رفته، زندگی‌ را می‌یابد. او نزدیک‌ یک‌ هفته‌ بین‌ زندگی‌ و مرگ‌ سرگردان‌ است، ولی‌ آگاهی‌اش‌ از مرگ‌ باعث‌ می‌شود شدیدتر زندگی‌ کند و کارهایی‌ را انجام‌ دهد که‌ پیش‌ از آن‌ هرگز نکرده‌ بود. ورونیکا به‌ آن‌ چه‌ ندارد می‌اندیشد و زندگی‌ خود را دوباره‌ ارزیابی‌ می‌کند.
به نظر می رسد که ورونیکا هرچه می خواهد دارد. شب ها برای تفریح بیرون می رود، با مردهای جذاب ملاقات می کند، اما شاد نیست. در زندگی اش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم می گیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی می زند و هرچند خودکشی اش موفق نیست، دکتر به او می گوید که تا چند روز دیگر می میرد.
این داستان، ورونیکا را در این روزهای حساس تعقیب می کند، چرا که ورونیکا در کمال تعجب پی می برد که جذب بیمارستانی شده که در آن بستری است. در این شرایط کشف چیزهایی را کشف می کند که پیشتر هرگز به خودش اجازه نداده بود: نفرت، ترس، کنجکاوی، عشق... تجربه اش او را به تدریج به درک این حقیقت وادار می کند که هر ثانیه از زندگی اش، گزینشی میان مرگ و زندگی است. این کتاب پائولو کوئلیو درباره‌ی کسانی است در قالب های معمول اجتماعی نمی گنجند. درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی، برای کسانی که اغلب با پیشداوری های دیگران آزار می بینند، فقط به این دلیل که مثل دیگران فکر نمی کنند. (نوشته پائولو کوئیلو )

قطعاتی از کتاب :
-در دنیایی که هر کسی به هر بهایی،برای بقایش میجنگد، در مورد رفتار کسانی که تصمیم میگیرند بمیرند، چه قضاوتی میشود کرد؟
هیچ کس نمیتواند قضاوت کند. هر کسی وسعت رنج خود را میشناسد، و میزان فقدان معنای زندگیش را.
-دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید،خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید. 
-آگاهی از مرگ، ما را تشویق می کند تا شدیدتر زندگی کنیم.

خودت باش



خودت باش ...به اعتماد هیچ شانه ای اشک نریز...به اعتبار هر اشکی هم شانه


 نباش...آدمی به خودی خود نمی افتد اگر بیفتد از


همان سمتی می افتد که تکیه کرده است

گل سرخ



 زبانت را تبدیل به گل سرخ کن 


تا از سخنت عطر دل انگیز برخیزد 

سخنی گهر بار از مولی متقیان

خویشتن را اصلاح کنید تا خداوند کارها را اصلاح کند .(مولی متقیان علی ع)



دوستان این سوغاتی معنوی رو   از سفر زیارتیم بپذیرید .

حرف های ناگفته ...




همیشه سکوت علامت رضا نیست ...

گاه پر است از حرف های ناگفته ...

و وای بر روزی که روزگار ، سکوت را برایت معنا کند ...

شکایت


 

 

 

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند

 وقتی دریا آرام شد خود را اسیر تور یافتند

تلاطم زندگی حکمت خداست،

"پس ازخدا بخواهیم دلمان آرام باشد،نه اطرافمان"



امید به زندگی...


 


 سپیده که سر بزند٬ دراین بیشه زار خزان زده

شاید گلی بروید...

مانند گلی که در بهار روییده

پس بنام زندگی... 

هرگز مگو

هرگز!!!