عطر های خوب ,
شیشه خالیشان هم بعد از سالها ,
هنوز بو خوش میدهد .....
مثل بوی جای خالی تو .......
تو آمدی غم از دلم برون شد
دل از جواهر مهرت جوان شد
حریر خاطرها عیان شد
تولد دوباره ام شد
بیا که این منم دوباره من شد
دلم را مرور می کنم !
تمام آن ,از آن تو ست
فقط نقطه ای از آن خودم .....
که , قاب عکس تورا می آویزم
فنجان قهوه
رایحه عطر تن تورا می دهد
رد قدمهایت را می بینم ....
منتظر می مانم تا ....
فالگیر ....
تعبیرش کند
چندیست خورشید نگاهت
می گریزد از دیوار دلم
نکند ......
در دادگاه چشم تو بی محاکمه
.........
محکوم شد ه ام
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود .
تنها نیستم
همین که هوای نا آرام پاییزی
حال وهوای دلم را می فهمد
برایم کافیست ....!!!!!