همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

زندگی کوتاه نیست




زندگی کوتاه نیست

مشکل اینجاست که
ما زندگی را دیر شروع میکنیم....

بگذار برود




پرنده که رفت , بگذار  برود 


هوای سرد بهانه است 


هوای دیگری در سر دارد .......

دیگر بازی نمیکنم ....

 

 


             

 

گاهــــــــی دلـــــــم می خواهــــــــد

 

یــــــک گوشـــــــه بنشینــــــم

 

پشتـــــــــم را بکنــــــــم به دنیــــــــا

 

پــــــاهـــــایم را بغــــــل کنـــــــم وبلنــــــدبلنــــــد بگویــــــــم؛

 

مـــــن دیـــــگر بازی نمیکنــــــم...!

پنجره

 



 
 
 

 باز کن پنجره را و به مهتاب بگو

صفحه ی ذهن کبوتر ابیست

خواب گل مهتابیست

ای نهایت در تو ابدیت در تو

ای همیشه با من تا همیشه بودن

باز کن چشمت را تا که گل باز شود

قصه ی زندگی اغاز شود

تا که از پنجره ی چشمانت عشق اغاز شود

تا دلم باز شود.........

دلم اینجا تنگ است دلم اینجا سرد است

فصلها بی معنی اسمان بی رنگ است

سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را !!

باز کن چشمت را گرم کن جان مرا

ای همیشه ابی ای همیشه دریا

ای تمام خورشید ای همیشه گرما

سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را !!

ای همیشه روشن باز کن چشم من

آغاز



آغاز

 

تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،

ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت ...!

انـدازه مـی گـیـری !

حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !

مقـایـسـه مـی کـنـی !

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد

بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،

کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،

که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،

به قـدر یـک ذره ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم...!

 

تاول






چگونه می توان به تاولهای ....

پاگفت :

مسیرهای رفته اشتباه بود .

باران




 

باران که ببارد
فقط عاشق ها و کرم ها

بیرون می آیند

برای زیر باران بودن

 

باید خاکی بود...

آسونه



عاشق شدن آسونه ، پایداری توی عشق سخته .....


سختر از اون اینه که معشوقت بترسه که عاشقت بشه ....


به یاد داشته باش




به یاد داشته باش !
هروقت دلتنگ شدی ؛
به آســـــمان نگاه کنی ...

کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ،
اشک های تو را پاک می کند !
ودست هایت را صمیمانه می فشارد ....

تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت ... !!!

ای کاش


کاش

 

کمی از دیوانگیِ من سهم تو بود !

تا این قد منطقت را به رخم نمی کشیدی ... !!!