همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار
همدل و همراز

همدل و همراز

هرکه در هر کار با عشق است یار کار او باقی است اندر روزگار

بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم !

 ..


 

بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم !

بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل !

با دلت ، دل حکم کن !

حکمِ دل :

هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم ...

... ... دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود ... پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .

این دلِ من !

رو بکن حالا دلت را !

دل نداری ؟!

بُر بزن اندیشه ات را ...

حکم لازم ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازم !


معنی دوست داشتن

متن عاشقانه عکس عاشقانه    


آدمهایی هستند که شاید کم بگویند “دوستت دارم”


یا شاید اصلا به زبان نیاورند


 دوست داشتنشان را…


بهشان خرده نگیرید!


این آدمها فهمیده اند “دوستت دارم”


 حرمت دارد، مسئولیت دارد…


ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی،


دوست داشتن واقعی را میفهمی…


میفهمی که همه کار میکند


تا تو بخندی…تا تو شاد باشی…


آزارت نمیدهد…دلت را نمیشکند….


به هر دری میزند که با تو باشد…


من این دوست داشتن را می ستایم…


بی کسی



ﺁﻏـــــــﻮ ﺵ ﮐﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺑﺩار ؛

ﮐـــﻪ ﺑـــﻮ ﯼ "ﺑـــــﯽ ﮐﺴـــﯽ" ﺑﺪﻫﺪ ،

ﻧــﻪ ﺑــــﻮ ﯼ

"ﻫــــﺮﮐﺴـــﯽ"

نامه عاشقانه باران به معشوقش


دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.

به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.

دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟

در آواز شب اویز های عاشق؟

در چشمان یک عاشق مضطرب؟

در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.

 

و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم.

کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.

می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند.

می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.

می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود.

دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.

دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.

دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.

دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.

دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.

دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،دوباره من و یک دنیا خاطره...

سهراپ سپهری



 

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف، درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق این است

 

کسی نیست

بیا زندگی را بدزدیم آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می کنند

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را

مرا گرم کن

دلم تنگ می شود

    

  



گــــ❤ــاهــــــی



حــــــرف تـــ❤ـــو کــــــه مــــــی شــــ❤ــود




دلــــ❤ــم




مــــــثل اینــــــکه تـــ❤ـــب کــــــند




گــــ❤ــرمــــــ و ســ❤ــــرد مــــــی شــــــود




تــــــویــــــ ســـ❤ـــینه امــــــ چـــ❤ـــنگ مــــــی زنــــــد




آبــــــ مــــــی شـــ❤ـــود




تنـــ❤ـــگ مــــــی شــــــود


تنــــ❤ــگ مــــــی شــــــود...






آغوش من


ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗــــــﻮ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ...


ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ


ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪ ﻭ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ


ﺗــــــﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ..

.

ﻣﺨﺎﻃﺐ ﮐﻼﻣﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ...


ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﻫﻢ ﺗﻮﯾﯽ ...


َ

جدایی

به  هنگام جدایی هر کسی اندیشه ای دارد

جدایی دست بی رحمی است در تاراج دلتنگی

یکی شاد است از راهی شدن تا شهر رویاها

یکی هنگام رفتن هیچ نشناسد سر از پایش

یکی دیگر دلش خون است و در دل خنجری دارد

یکی مشتاق رفتن بهر دیدار عزیزانش

یکی از شوق میخندد‌‌‌‌، یکی پیوسته می بارد

یکی خرسند از دل کندن است و تشنه رفتن

یکی حیران و سرگردان خیال دیگری دارد

یکی با چهره ی آرام می گوید : خداحافظ !!

یکی دیگر سکوتش ارزش والاتری دارد !

یکی وقت جدایی طاقتش کم می شود اما

یکی بر شانه های خسته اش کوه غمی دارد....

خداوندا!! ....... خداوندا جدایی را ز راه عاشقان بر دار

تو میدانی جدا گشتن چه درد مبهمی دارد.

 

معرفی کتاب

جهان هولوگرافیک


مطالعه این کتاب رو پیشنهاد می کنم دوستان می تونید دانلودش کنید 


داریوش مهرجویی در مقدمه می نویسد:


کتاب جهان هولوگرافیک را چند سال پیش،دوست عزیزم داریوش شایگان،در سفر آمریکا کشف کرد،


و گویا چنان به هیجان آمده بود،که چند روز بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود!


و من وقتی آن را خواندم،عین یک داستان شیرین هیجان انگیز بود،که در عین حال داشت به سوال های بزرگِ


 هستی شناختی


یزدان شتاختی،و فلسفی من نیز جورِ خاصی،جواب روشن امروزی می داد(فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی


 باور پذیر می نمود...


خاصیت دیگر این کتاب آنست که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کسانی که موج مدرنیته،دل و ایمانشان را شبهه دار


 کرده و غبار شک بر آن نشانده است،و نیز آنهایی که از سخنان متافیزیکی بی محتوا خسته شده اند و هنوز


 برای عقل و منطق انسانی احترام قائلند،


تلنگری ناچیز برای رسیدن به آگاهی ای هر چند محدود...

دوستت دارم


هرچه پیش آمد


هر اتفاقی افتاد


فراموش نـــــکــــــــن که دوسـتـــــتـــــــ داشته ام


که دوستت دارم


و هیچ کس


هیچ کجا


هیچ وقت


نمی تواند گرمایی را که تو به لحظه هایم بخشیدی


تکرار کند . .